تعریف خوشبختی
تعریف خوشبختی
همه برای زوج جوانی که در آستانه ازدواج هستند آرزوی خوشبختی می کنیم. بی آنکه ترسیم کنیم که اساسا خوشبختی چیست؟
اگر از صد نفر بپرسید که خوشبختی چیست به شما صد تعریف متفاوت از خوشبختی ارائه می دهد.
خدا انقدر بهتون پول بده که ندونید باهاش چی کار کنید……
ایشالله یه خونه بخرید اندازه قصر ناصرالدین شاه…….
آرزو می کنم زندگی همیشه به کامتون باشه……
ایشالله پیر بشین…….
اینها نمونه هایی از تعریف افراد مختلف از خوشبختی است.
شاید بتوان ادعا کرد که صدها مسیر و تعریف خوشبختی در کتابهای موفقیت وجود دارد که گاهی بین هر کدام تفاوت های بسیار زیادی به چشم می خورد.
اما پیش از آنکه تعریف مشخصی از خوشبختی ارائه دهیم لازم است که مشخص کنیم ملاک خوشبختی چیست؟
ملاک تشخیص تعریف صحیح خوشبختی:
ملاک تشخیص تعریف صحیح خوشبختی از تعریفهای غلط ولی رایج این است که می تواند کمک کند به بیراهه نرویم.
ملاکی که در تشخیص تعریفهای اشتباه از خوشبختی ارائه می دهیم تا تعریفهای غلط را شناسایی کنیم این است که:
اگر تعریف بیان شده با مصداقهای زیادی در تضاد و تناقض باشد معلوم می شود تعریف غلط است.
اگر تعریفی بیان شد و متوجه شدیم دارای موارد متعدد از شاهد مثال نقض است متوجه می شویم که تعریف صحیحی از خوشبختی ارائه نکرده ایم.
در نقطه مقابل هم اگر تعریفی با مصداقهایش موافقت داشت و مورد نقض برایش نیافتیم آن گاه می توانیم حکم کنیم که تعریف صحیحی از خوشبختی ارائه کرده ایم.
خوشبختی چی نیست؟
برای اینکه بفهمیم خوشبختی چیست ابتدا با همان ملاک که بیان کردیم می گوییم که خوشبختی چه چیزی نیست.
پولدار بشم خوشبختم:
عده ای خوشبختی را پول داشتن به قدر زیاد می دانند. تعریف آنها این است که وقتی هر چیزی که دوست داشتی بتوانی بخری، آن وقت در نهایت خوشبختی هستی.
برمیگردیم به ملاکمان از تعریف صحیح: آیا فرد یا افرادی بوده اند که با داشتن ثروت زیاد بازهم احساس خوشبختی نکنند؟
سالها قبل دوستی داشتم که مالک چندین پمپ بنزین بود. در تهران، مشهد و شمال ایران زمینها و املاک بسیاری داشت.
از او پرسیدم آیا عمیقا احساس خوشبختی می کند؟ پاسخ داد: خیر گفتم : چرا؟ گفت: من تمام ثروتم را برای زندگی در کنار خانواده می خواستم. ولی آنها حالا که بزرگ شده اند به آمریکا مهاجرت کرده اند و من مانده ام که پول در بیاورم و هر ماه برایشان ارسال کنم.
جایگاهم در حد یک عابربانک شده است. اگر یک ماه پولشان دیر شود با من دعوا می کنند و قلبا می دانم که آرزوی مرگم را دارند تا مال را تقسیم کنند.
البته که پول و ثروت در مسیر زندگی بسیار تعیین کننده است. اگر درست استفاده شود اتفاقا می تواند به زندگی سالم و خوشبخت کمک کند. اما واقعیت این است که تنها عامل خوشبختی نیست.
متاسفانه تعداد افرادی که با ثروت زیاد احساس خوشبختی نمی کنند زیاد است. پس این تعریف از خوشبختی نمی تواند صحیح باشد.
سلبریتی بودن عامل خوشبختی است؟
عده ای گمان می کنند افرادی که شهرت اجتماعی دارند مانند: هنرپیشه ها، خواننده ها، ورزشکاران حرفه ای و … که آنها را سلبریتی می نامنند، انسانهای فهیم و خوشبختی هستند. جایگاه اجتماعی بالا دارند و همه به آنها احترام می گذارند پس آنها یقینا خوشبخت هستند.
باز هم به ملاک تعریف صحیح خوشبختی بر می گردیم. آیا هستند افراد مشهور و با جایگاه بالا که احساس خوشبختی نکنند؟
برای اینمورد صفحه حوادث روزنامه ها و مجلات می توانند شاهد ما باشند. فوتبالیستی که به اتهام قاچاق دختران جوان دستگیر شد. هنرپیشه ای که بر اثر زیادی مصرف مواد درگذشت. طلاق های پی در پی که به رسم رایج در بین افراد مشهور تبدیل شده است. افسردگی و روی آوردن به مواد مخدر بخاطر کم شدن توجه ها و ……
هرچند شهرت عامل شیرین و سحرکننده ای است و می تواند به کیفیت بهتر زندگی کمک کند. اما یقینا به تنهایی قادر به تامین خوشبختی نیست.
تحصیلات عالیه ضامن خوشبختی است؟
افراد تحصیلکرده مانند معلمان، اساتید دانشگاه ها و متخصصان در هر رشته ای از احترام و مقبولیت خوبی در بین همه اقشار جامعه برخوردارند.
ولی آیا می شود آنها را خوشبخت دانست؟
بازهم به ملاکمان در تعریف خوشبختی بر می گردیم: آیا افرادی هستند که علیرغم متخصص بودن و داشتن تحصیلات عالیه احساس خوشبختی نکنند؟
پاسخ این است: بله.
مدتی همزمان با کار تدریس، مدیرعامل یک شرکت تجاری بودم. بعضی از دوستان که از اساتید با تحصیلات عالیه و عضو هیات علمی هم بودند اعلام می کردند که ای کاش می توانستند از شرایط دانشگاه و تدریس خارج شوند و کار اقتصادی کنند.
این عدم رضایت از جایگاه شغلی خود حکایت از عدم احساس خوشبختی کامل در بین این افراد است.
البته شاید شما هم سراغ داشته باشید افرادی که در زندگی شخصی هم مشکلات عدیده دارند ولی تحصیلاتشان بالاست.
همین چند وقت قبل بود که زن و شوهری که هردو دکترای تخصصی در رشته خود داشتند برای مشاوره آمده بودند و مشکلات عمیقی داشتند که البته حس آموزش پذیری آنها و اجرای تعهدات مشاوره باعث شد امروز شرایط خوبی داشته باشند.
چرا این همه تعریف اشتباه از خوشبختی وجود دارد؟
علت این همه تعریف ناقص از خوشبختی این است که ویترین شرایط افراد و شغلشان را ملاک خوشبختی تصور می کنیم .
در حالی که خوشبختی علاوه بر رضایت شغلی و امکانات مادی مصادیق دیگری نیز داردکه مهمترینش ارتباط موثر و عاطفی با کسانیست که دوستشان داریم.
در واقع ملاکهای خوشبختی در ارتباط موثر جایشان در تعاریفی که در بالا ذکر کردیم خالیست.
دو ملاک بسیار مهم برای تعریف خوشبختی:
دو ملاکی که بسیار برای تعریف خوشبختی مهم است که آن را بدانیم و بعد خوشبختی را تعریف کنیم این است:
- مسئولیت انتخابها
- مدیریت تعارضها
تئوری انتخاب و خوشبختی:
ویلیام گلسر مبدع نظریه تئوری انتخاب در روانشناسی است. گلسر معتقد به کنترل از درون است و نه کنترل بیرونی.
توضیح بسیار مختصر این تئوری این است: “من مالک و کنترل کننده کسى نیستم و کسى هم مالک و کنترل کننده من نیست، من فقط به دیگران اطلاعات مى دهم و آنها هم به من اطلاعات مى دهند، نهایتا آنها خودشان هستند که انتخاب مى کنند و من هم خودم هستم که انتخاب مى کنم”
معرفی کتاب تئوری انتخاب را از اینجا بخوانید.
بنابراین یکی از ملاکهای صحیح خوشبختی این است که مسئولیت انتخابهای زندگیمان را بپذیریم. و دائم زمین و زمان را مقصر رخدادهای زندگی ندانیم.
تئوری انتخاب و قران کریم و خوشبختی:
جالب است بدانیم که این نگاه به تعالیم الهی و آسمانی ادیان از جمله اسلام و قران کریم هم نزدیک است.
بعنوان مثال در آیه زیر قران کریم به صراحت هدایت یافته ترین مردم را کسانی می داند که حرفهای مختلف را می شنوند ولی نهایتا خودشان سعی می کنند بهترین را انتخاب کنند.
قرآن کریم سوره زمر آیه ۱۸ :
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ
کسانی که به سخن گوش فرا میدهند، پس بهترینش را پیروی میکنند. اینانند که خدایشان راه نموده و ایشانند، (هم)اینان اندیشمندان خالص.
مسئولیت انتخابهایمان با ماست و بهانه آوردن ممنوع است.
بهانه= مسئولیت گریزی
بهانه یک به ظاهر دلیلی است که معمولاً برای نداشتن خوشبختی، آن را به خود و اطرافیان ارائه میکنیم تا از بار گناهمان کم کنیم. آن هم در شرایطی که عدهای در شرایطی مانند ما، یا حتی بدتر از ما موفق شدهاند حس خوشبختی را ایجاد کنند.
هستند افرادی که از مال دنیا چیز زیادی ندارند ولی حس خوشبختیشان بسیار عمیق تر از افرادی است که داراترند.
هرچند تضادی بین ثروت و خوشبختی نیست. یعنی اتفاقا با ثروت بیشتر اگر مفهوم خوشبختی را بدانیم می توانیم خوشبخت تر هم باشیم.
مقاله کامل بهانه چیست را از اینجا بخوانید.
دنیای مطلوب و نقش آن در حس خوشبختی:
یکی از مفاهیم دیگری که گلسر بر آن تاکید می کتند این است: انسانها تصاویر و خواسته هایى در ذهن دارند که دنیاى مطلوب آنهاست.
افراد تاوقتی آنچه در دنیای مطلوبشان می خواهند بدون تضاد است احساس رضایت دارند.
سه دسته تصویر در این دنیای مطلوب وجود دارد:
١-افرادى که دوستشان داریم.
٢-چیزهایى که دوست داریم داشته باشیم.
٣-عقاید، ایده و باورهایمان.
اگر به آنهابرسیم دنیاى مطلوبمون ارضاء میشود و اگر نرسیم ناراحت میشویم. یعنی احساس عدم خوشبختی می کنیم.
فرض کنید فردی رشته علوم سیاسی را دوست دارد. اگر بتواند در دانشگاه مدنظرش قبول شود و آن رشته را بخواند حس رضایت دارد.
ولی اگر والدینش دوست داشته باشند که او پزشکی بخواند و او را به آن وادار کنند . طبیعی است که دنیای مطلوبش دچار نقص و تضاد شده است.
تصاویر دنیای مطلوب بهم بریزد زندگی بهم می ریزد:
هر وقت در دنیای مطلوبمان دو چیز متفاوت باهم تضاد پیدا کنند حس ناخوشایندی داریم.
حالا این تضاد یا به شکل متناقض است: (فقط یکی را می شود انتخاب کرد و هر دو را نمی شود کنار گذاشت) مثل میل به خوردن زیاد و داشتن تناسب اندام،
یا به شکل دوچیز متعارض: (یکی را می شود انتخاب کرد ولی هر دو را هم می شود کنار گذاشت و انتخاب نکرد) مثل پول داشتن به اندازه خرید یک کت و شلوار ولی علاقه وافر به دو دست کت و شلوار.
زن و شوهر چه وقت باهم دعوا و مشاجره می کنند؟ وقتی که هر یک به دنیای مطلوب دیگری تعرض کند. هم همسرش را دوست دارد و هم دوست ندارد با پسر خاله زنش رفت و آمد داشته باشند و همسرش نیز هم او را دوست دارد و هم مایل است با بستگانش از جمله خانواده پسر خاله اش رفت و آمد داشته باشند.
کاملا تصاویر متناقض و متعارض در دنیای مطلوب خودش را نشان می دهد.
حالا شاید کمی به تعریف خوشبختی نزدیک شده باشیم. چون می دانیم بهم ریختن دنیای مطلوب ما باعث عدم احساس خوشبختی می شود.
تعریف صحیح خوشبختی:
با توضیحاتی که ارائه شد حالا می توانم با خیال راحت تعریفم از خوشبختی را با شما به اشتراک بگذارم. زیرا می دانم که تک تک مفاهیم آن را می شناسید.
تعریف من از خوشبختی این است:
خوشبختی مهارت پذیرش مسئولیت انتخابهایمان و مهارت حل تعارضهای زندگی است.
با این تعریف حتی وقتی غمگین هستیم نیز می توانیم احساس خوشبختی کنیم.
چرا که خوشبختی احساس رضایت از لحظه به لحظه زندگی است.
وقتی هر آنچه بودم، هستم و خواهم شد را در خودم بدانم. و دیگران را عامل سعادت یا بدبختی ندانم تعاملاتم با آنها بسیار معتدل می شود.
زندگی را یک مسیر بدانم و نه یک مقصد: یعنی منتظر روز موعود برای لذت بردن از زندگی نباشم. در مسیر رسیدن به اهداف و آرزوهایم نیز باید عمیقا احساس خوشبختی کنم.
قرار نیست وقتی خانه ۲۰۰ متری خریدم تبدیل به آدم خوشبختی شوم.
باید بیاموزم امروز که دارم تلاش می کنم برای رسیدن به خانه ۲۰۰ متری هم احساس خوشبختی کنم. حتی اگر امروز در خانه ۵۰ متری زندگی می کنم.
زندگی هر روز سرشار از تعارض است. دنیای مطلوب دو دقلوی کاملا همسان نیز باهم متفاوت است. و ممکن است با تعارض همراه باشد.
یادم هست لاله و لادن دو خواهر دوقلوی همسان که از سر بهم چسبیده بودند هرکدام یک رشته تحصیلی را دوست داشت.
یک تعارض بوجود آمده بود: آنها باید باهم می بودند. حالا باید کدام رشته را بخوانتد؟ نشستند و تعارض راحل کردن به هر دو رشته با هم مشغول شدند.
راه حل رفع تعارض چیست؟
دایره حل اختلاف یکی دیگر از مفاهیم تئوری انتخاب است. بعنوان مثال زوجین باید در هر موردی که به تعارض رسیدند در این دایره بدون تنش و با منطق کامل بنشینند و تصمیم بگیرند.
تعارض من و همسرم:
در اوایل ازدواج یکی از تعارضهای من با همسرم این بود: من دوست داشتم وقتی از سرکار به منزل می آیم همسرم با چای داغ و مهربانانه از من پذیرایی کندو به استراحت بپردازم.
همسرم دوست داشت بعد از چای با هم بیرون برویم و دور بزنیم چون از صبح در منزل بوده و با کارهای خانه مشغول بوده و دوست داشت غروب کمی باهم در خیابانها دوری بزنیم.
همین تعارض کوچک اگر مدیریت نمیشد قطعا به اختلافات بزرگ منجر میشد.
باهم نشستیم و گفتگو کردیم:
نتیجه این شد: تا وقتی بالا نیامدم و در ماشین حضور دارم همسرم می تواند انتخاب کند که گردش برویم یا نه. بعد از به منزل آمدن و عوض کردن لباس دیگر به گردش نمی رویم.
چون یک علت مخالفت من این بود که تازه رسیدم لباس عوض کردم و دراز کشیدم برای استراحت، دیگر حوصله لباس عوض کردن و ماشین در اوردن ندارم.
اینطوری شد که، وقتی من از سرکار می آمدم زنگ می زدم به همسرم اگر مایل بود بیرون برویم، من جلوی در می ایستادم تا او بیاید پایین و باهم دوری بزنیم و برگردیم. و اگر نه من می آمدم بالا.
حالا اگر می آمدم و نظر همسرم عوض می شد دیگر کارساز نبود. چون قرار بود وقتی آمدم بالا و لباس خانه پوشیدم دیگر برای گردش بیرون نمی رویم.
روزی چند تعارض اینچنینی پدید می آید. باید یاد گرفت در دایره حل اختلاف آنها را حل کرد.
حالا شاید راحت تر قبول کنیم که در هر شرایطی می توان خوشبخت بود. مهم مهارت زندگی کردن موثر است.
شخصیت شناسی به روش mbti و مهارت ارتباط موثر راهی برای رسیدن به خوشبختی:
یکی از ابزارهای ما برای شناخت و رفع تعارض علم شخصیت شناسی است. وقتی از هم شناخت صحیح پیدا می کنیم راحت تر می توانیم به رفع تعارضها پی ببریم.
ارتباط موثر هم به ما میآموزد چطور باهر تفاوت شخصیتی رفتار کنیم.
محصول ارتباطات طلایی دو مهارتی است که به ما این امکان را می دهد که از بین مدلهای ۱۶ گانه شخصیت شناسی مدل خود را پیدا کنیم و بتوانیم مدل شخصیتی عزیزانمان را نیز حدس بزنیم. و با هر فردی و هر تیپ شخصیتی رابطه مناسب برقرار کنیم.
خوشحالم که توانستم در دوره های متعدد این مدل تیپ شناسی را به زبان بسیار ساده بیان کنم.
اطلاعات بیشتر در این باره را از اینجا بخوانید.
بار دیگر تعریف خوشبختی را ذکر می کنم و امیدوارم همه یاد بگیریم خوشبخت باشیم در هر شرایطی که هستیم.
خوشبختی مهارت پذیرش مسئولیت انتخابهایمان و مهارت حل تعارضهای زندگی است.
با کلامی از بزرگان در خصوص خوشبختی این مقاله را به پایان می رسانم:
خوشبختی معنا و هدف زندگی است، هدف غایی و نهایی وجود انسانی. ارسطو
خوشبختی زمانی است که چیزی که فکر میکنید، چیزی که میگویید و چیزی که انجام میدهید با هم هماهنگ باشد. گاندی
ممنونم که مارا دنبال می کنید. اثر بخش و پیروز باشید.
دیدگاهتان را بنویسید