معرفی کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
معرفی کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
موضوع کتاب:
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد قصد دارد به یکی از خاصیتهای شگفت آور مغز انسان یعنی انعطاف پذیری آن بپردازد. تلاش دارد تا خواننده را قانع کند که مغز خاصیتی انعطاف پذیر دارد و می توان با استفاده از ابزارهای مداخله گر در جهت بهبود معلولیتهای حادث از آسیبهای سلسله اعصاب استفاده کرد.
تا قرنها بشر گمان می کرد که مغز مانند یک کامپیوتر است و هر قسمت آن فقط وظیفه مشخصی را دنبال می کند و اگر آن قسمت از بین برود دیگر کاری از دست ما برای احیای آن بر نمی آید.
دویچ در این کتاب با داستانها و روایتهای واقعی اثبات می کند که مغز توانایی ترمیم خود را دارد و می تواند حتی در صورت فقدان بخشی از مغز، وظایف آن بخش را به قسمتهای دیگر واگذار کند.
این مسئله کشف مهمی تلقی می شود چرا که با کمک آن قادر خواهیم بود هر لحظه به توسعه مغز خود بپردازیم مسئله هوش را ژنتیک ندانیم و بتوانیم هوش را افزایش دهیم در معلولیتها خود را ناتوان ندانیم و قادر باشیم مجدد محدودیتها را اصلاح کنیم.
زبان کتاب تا حد بسیاری ساده بیان شده است اما کماکان مطالعه آن برای خوانندگان عادی و غیر علاقه مند به مباحث روانشناختی و نورولوژی کمی سخت خواهد بود.
معرفی نویسنده و مترجمان کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد:
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد نوشته نورمن دویج در سال ۲۰۰۷ میلادی یعنی سال ۸۵ شمسی است. این کتاب توسط دو تن از اساتید دانشگاه به نامهای دکتر محمدرضا کرامتی و دکتر افسانه محمدی شاهرخ در سال ۹۲ توسط انتشارات ارجمند به چاپ رسیده است.
نورمن دویج پزشک، روان شناس، روانکاو، شاعرف نویسنده ، محقق و عضو هیات علمی مرکز تحقیق و تربیت روانکاوی دانشگاه کلمبیا در نیویورک و دانشکده روانکاوی دانشگاه تورنتو می باشد.
وی تاکنون چهار بار موفق به دریافت جایزه طلایی مجله ملی کاناد ا شده است. کتاب او تا سال ۲۰۱۰ سیزده مرتبه تجدید چاپ شده است.
بنظر می رسد می توان این کتاب را بعنوان یکی از منابع اصلی درس روان شناسی عصبی در دوره کارشناسی ارشد رشته روان شناسی معرفی کرد.
مقدمه کتاب:
مقدمه کتاب توسط عبدالرحمان نجل رحیم دانشیار نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران نوشته شده است. در بخشی از مقدمه او می خوانیم:
کتاب حاضر در قالب روایتهایی ملموس و قابل فهم برای همه به یکی از خاصیتهای شگفت آور مغز انسان یعنی انعطاف پذیری آن می پردازد. تلاش دارد تا خواننده را قانع کند که مغز خاصیتی انعطاف پذیر دارد و می توان با استفاده از ابزارهای مداخله گر در جهت بهبود معلولیتهای حادث از آسیهای سلسله اعصاب استفاده کرد.
نورمن دویج گاه در کتابش اغراق پیشه می کند و به خاصیت مهم تخصص یابی مغز (نقطه مقابل انعطاف پذیر مغز) بی اعتنایی می کند.
معرفی فصول کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد :
کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد در یازده فصل و دو پیوست ارائه شده است و در هر فصل نویسنده تلاش کرده محتوای مربوط به آن را با یک داستان واقعی پیوند دهد تا فهم مطالب علمی کتاب ساده تر شود.
بخشی از پیشگفتار:
این کتاب از یک کشف انقلابی پرده بر می دارد:
مغز انسان می تواند خود را تغییر دهد. در گذشته علم پزشکی بر این باور بود که آناتومی مغز ثابت است. با ورود به دوره پیری سلولهای مغز نه تنها رشد نمی کنند بلکه در معرض آسیب و نابودی غرغر می گیرند و در نتیجه نمی توانند جایگزین شوند و یا خود را بازشازی نمایند.
همچنین تصور می شد زمانی که بخشی از مغز آسیب ببیند مغز نمی تواند ساختارش را تغییر دهد یا راه حل دیگری پیدا کند. و در تمام عمر محکوم به تحمل آن است.
در حالیکه دانشمندان توانستند اثبات کنند که:
با فکر کردن ، یادگرفتن و عمل کردن می توانند ژنهای مارا خاموش و روشن کنند و ساختار مغز و رفتارمان را شکل دهند.
در طول سفرهایم افراد زیادی را ملاقات کردم که یکی از آنان به نابینایان مادر زاد قدرت بینایی و دیگری به ناشنوایان قدرت شنیدن می داد. یا افرادی که اختلالات یادگیری و بهره هوشی کم افراد را جبران می کردند.
بخشی از محتوای کتاب:
دوره بحرانی یا طلایی یادگیری:
هر مسئله ای حتی یادگرفتن زبان یک دوره بحرانی (طلایی) دارد که از کودکی شروع و بین ۸ تا بلوغ به پایان می رسد.
پس از پایان یافتن این دوره توانایی فرد برای یادگیری آن کار یا در مثال ما، یادگیری زبان دوم بدون لهجه محدود میشود. در واقع محل پردازش زبان های دوم در دوره طلایی با محل پردازش زبان مادری در دوره بزرگسالی متفاوت است.
انعطاف پذیری رقابتی:
جنگی پایان ناپذیر بین اعصاب ما جریان دارد. اگر از تمرین مهارت های ذهنی دست برداریم تنها آن را خاموش نمی کنیم. بلکه فضای نقشه مغزی برای آن مهارت به مهارتهای دیگری اختصاص می یابد.
انعطاف پذیری رقابتی در بزرگسالان حتی می تواند بعضی از محدودیتهای ما را توجیه کند و به مشکلات بزرگسالان در مورد یادگیری زبان دوم کمک کند.
دیدگاه سنتی این است که: مغز ما آنقدر سخت شده است که نمی تواند ساختارش را در مقیاس وسیع تغییر دهد.
اما انعطاف پذیری رقابتی می گوید: دلایل دیگری هم هست. با بالارفتن سن، هرچه بیشتر از زبان مادری استفاده می کنیم، تسلط برفضای نقشه مغزی زبانی ما بیشتر می شود. پس بخاطر انعطاف پذیری مغز و رقابتی بودن آن انعطاف پذیری یادگیری زبان جدید و پایان دادن به سلطه زبان مادر دشوار است.
انعطاف پذیری و ترک عادت:
وقتی یک عادت بد را یاد میگیریم فسمتی از نقشه مغز را به خود اختصاص می دهد و هر بار که آن را تکرار می کنیم. فسمت بیشتری از مغز را می گیرد و فضایی برای عادتهای خوب نمی گذارد. به همین دلیل فراموش کردن چیزی که یاد گرفته شده سخت تر از یادگرفتن رفتار جدید است. و به همین دلیل آموزش در دوران کودکی اینقدر اهمیت دارد. یعنی بهتر است پیش از شکل گیری عادات بد رفتارهای صحیح آموخته شوند.
چرا نابینایان قدرت شنوایی و حسی بالایی دارند؟
نقشه مغزی از میمونی که انگشت وسطش را قطع کردند تهیه شد و بعد از چند ماه مجدد نقشه مغزی گرفتند و متوجه شدند نقشه مغزی انگشت جدا شده ناپدید شده ولی نقشه های مغزی انگشتان مجاور بزرگتر شده و رشد کرده اند. یعنی نقشه های مغزی نشان داد که قابلیت پویایی و تغییر دارند.
وقتی بینایی می رود مغز قدرت بینایی را بین سایر حواس تقسیم می کند.
پس می توان امیدوار بود افرادی که ناتوانی شناختی یا مشکلات روانشناختی یا سکته مغزی و جراحت مغزی دارند بتوانند نقشه های جدیدی بسازند. این کار از طریق وادر کردن عصبهای سالم برای ارسال همزمان سیگنال جهت ساختن رابطهای عصبی جدید امکان پذیر است.
آیا هوش قابل تغییر است؟
در یک آزمایش قشر حسی یک میمون را نقشه برداری کردند بعد به او آموزش دادن یک دیسک در حال چرخش را با نوک انگشتش لمس کند و یک موز دریافت کند. دوباره نقشه مغزی گرفتند و دیدند آن قسمت از نقشه که متعلق به نوک انگشت میمون بود با تلاش میمون برای یادگرفتن لمس دیسک با فشار مناسب، بزرگتر شده است.
مرزنیچ کشف کرد: وقتی عصب ها آموزش می بینند کارآمدتر می شوند و می توانند پردازش کنند یعنی سرعت فکرکردن هم انعطاف گذیر است. زیرا سرعت تفکر یکی از مولفه های اصلی هوش است. تستهای بهره ی هوشی فقط به پیدا کردن جواب درست نمی پردازند بلکه مدت زمان رسیدن به آن را نیز می سنجند.
پس آموزش بهتر همراه با تمرین بیشتر باعث افزایش هوش و رشد می شود.
افزایش هوش کودکان اوتیسم:
بهره هوشی کودکان اوتیسم اغلب زیر ۷۰ است. آنها هم در آزمایش کلمات با سرعت شرکت داده شدند و مشخص شد به لحاظ برقراری ارتباط چشمی پیشرفت کرده اند. حس شوخ طبعی بیشتری دارند. افراد را به اسم صدا می زنند و سلام می کنند.
این هم نمونه دیگری از انعطاف پذیری مغز است که می تواند خود را اصلاح کند.
چرا تمرکز مهم است؟
در طول دوره بحرانی نوروتروفیک مغزی بخش تمرکز مغز (یعنی آن بخش که به ما اجازه می دهد توجه خود را متمرکز کنیم) را روشن نموده و آنرا در طول دوران بحرانی روشن نگه می دارد. زمانی که بخش تمرکز مغز روشن شد به ما کمک می کند که نه تنها توجه کنیم بلکه آنچه را تجربه می کنیم به خاطر بسپاریم.
این بخش مثل معلمی در مغز است که می گوید این بسیار مهم است و باید آن را در امتحان زندگی بلد باشی. این یک سیستم عصبی شیمیایی است که وقتی به کار افتد مغز را در حالت بسیار انعطاف پذیری قرار می دهد.
نوروتروفیک (تمرکز مغز) کی آزاد می شود؟
این بخش زمانی فعال می شود که:
چیزی برایمان بسیار مهم یا عجیب و جدید باشد یا وقتی که خود را به زحمت بیندازیم و توجه کنیم.
نوروتروفیک دور عصبهای پوشش چتری نازک ایجاد می کند که باعث سرعت انتقال سیگنالهای الکتریکی می شود.
کودکان اوتیسم مشکل در نوروتروفیک مغز دارند که باعث بزرگ شدن مغزشان می شود. و آن چتر نازک ایجاد نمی شود.
مهمترین عامل دوره طلایی در یادگیری:
یادگیری در دوره طلایی یا بحرانی به این دلیل بدون زحمت است که بخش نوروتوفیک مغز همواره روشن است.
چطور در دوره غیر بحرانی روشن کنیم بخش تمرکز را؟
بخش تمرکز مغز را می توان با یک الکترود یا با ریز تزریق مواد شیمیایی خاص با دارو فعال کرد. البته باید دانست که چنین مداخلاتی تاثیرات غیر قابل پیش بینی و مختلفی بر مغز خواهد داشت.
البته با تمرکز و تمرین با روشهای نوین شبیه کلمات با سرعت می توان ابداعاتی داشت برای افزایش سطح توجه.
نکته پایانی:
مطالعه کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد به کلیه دانشجویان روانشناسی و نورولوژی و همینطور تمام کسانی که با افراد آسیب مغزی دیده در اررتباط هستند توصیه می شود.
اگر این مطلب را پسندیدید آن را با دوستان خوبتان به اشتراک بگذارید
دیدگاهتان را بنویسید