هدف گذاری به روش مداومت / جدیدترین مدل هدف گذاری
هدف گذاری بر مبنای مدل مداومت:
جدیدترین مدل هدف گذاری
تا حالا سوار کشتی بادبانی شدید؟
علت ساخت اینجور کشتی ها این بود که تقریبا همیشه باد در دریا وجود دارد تا با کمک آن کشتی بتواند حرکت کند.
این قایقها و کشتیها بادبانهای بزرگی دارند که قابلیت چرخش به ۳۶۰ درجه را دارا هستند؟
چرا توانایی چرخیدن در بادبانها هست؟ پاسخ این است: برای اینکه باد از هر جهت که وزید بادبانها را در جهت آن تنظیم کنند و از قدرت باد برای حرکت قایق بهره ببرند.
اگر ثابت بودند فقط زمانی کشتی حرکت می کرد که باد در جهت ساخت بادبانها می وزید و اگر جهت باد عوض می شد کشتی می ایستاد. چون نمی توانست باد در جهت مخالف را به خدمت بگیرد.
حالا به این فکر کنید که کشتی فقط بادبان داشت و دیگر سکان (فرمان) نداشت. چه اتفاقی می افتاد؟
احتمالا کشتی با هر بادی حرکت می کرد اما فقط در جهت وزش باد.
هیچ مسیر مشخصی را دنبال نمی کرد به جز جهت حرکت باد. چنین کشتی و قایقی هرگز توانایی رساندن ما به مقصد مدنظرمان را ندارد.
سکان کشتی زندگی دست کیست؟
در زندگی شخصی سکان هدایت کشتی دست باد است یا دست خودمان؟
ما هستیم که تعیین می کنیم روند زندگی مان به چه شکل باشد و قرار است به چه چیزهایی برسیم یا این دیگران هستند که نقشه زندگی و حرکت ما را در دست دارند؟
یا اساسا هیچ کس یا برنامه ای در زندگیمان نیست؟
باد مناسب و بادبانهای ۳۶۰ درجهای ولی بدون سکان:
اگر هدف نداشته باشیم، حتی اگر در مسیر امکانات و شرایط مناسبی هم قرار بگیریم به خواسته های عمیق زندگیمان نمیرسیم.
مثل قایق بادی که باد خوبی هم می وزد و بادبانها هم تنظیمند و باد را گرفته اند و قایق حرکت می کند اما به کجا ؟ جایی که باد می برد.
در بهترین دانشگاه ایران و جهان درس می خوانیم اما رشته ای را که هرگز به آن علاقه نداشتیم.
وقتی شغلی را انتخاب کرده ایم که از حقوقش راضی هستیم ولی از آن لذت نمی بریم.
وقتی دوستانی داریم که با آنها تفریح می کنیم و لذت می بریم اما می دانیم این دوستان چه تاثیر مخربی در رشد و شخصیت ما دارند.
وقتی ازدواج کرده ایم بچه هم داریم ولی زندگی کسالت بار و پر از تنش و درگیریست.
در تمام این موارد و مواردی به این شکل، ما باد مناسب داشتیم اما سکان هدایتش را نداشتیم. کشتی حرکت کرده اما نه در جهت خواست ما بلکه در جهت خواست دیگران .
باد مناسب و کشتی با بادبانهای ثابت:
در زندگی همه اتفاقاتی می افتد که اگر از آنها بهره نبریم همیشه افسوسش را می خوریم.
اگر گله داریم:
هیچ وقت مسیر درستی برایم ایجاد نشده.
هرگز نتوانستم به شایستگی ذاتیم برسم.
من مدلم اینطوریه بقیه خودشون رو با من وفق بدهند.
کاش پدر و مادرم اینها نبودند.
کاش در اینجا بدنیا نمی آمدم.
کاش رئیسم انقدر عوضی نبود. و….
در موارد اینچنینی معلوم می شود که بادبانها را ثابت ساخته ایم. فقط منتظریم که امکانات از سمتی که ما بادبان ساخته ایم وارد شود.
حاضر نیستیم کوچکترین تغییری در وضع رسیدن به خواسته هایمان ایجاد کنیم.
در تمام آنچه مثال زدیم افراد یا هدفی برای خود ترسیم نکرده اند و یا اگر ترسیم کردهاند بسیار گنگ و نامفهوم است و رسیدن به این شبح بسیار دشوار است.
هدف هم سکان هدایت زندگی را به دست می گیرد و هم باعث می شود یاد بگیریم چگونه بادبانها را در معرض باد مناسب قرار دهیم.
هدف گذاری از نگاه دانشگاه هاروارد
آقای مک کورماک (mark McCormack) تحقیقی را که دانشگاه هاروارد طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ انجام داده را اینگونه گزارش میکند:
از دانشجویانی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، پرسیده شد:
آیا هدف و برنامه دقیقی برای آینده خود مشخص کرده اید؟ هدف گذاری؟
پاسخها این بود:
– سه درصد، هم هدفشان را مشخص کرده بودند و هم برای رسیدن به هدفشان برنامه دقیقی داشتند.
– ۱۳درصد هدف مشخصی داشتند، اما برنامه دقیقی برای رسیدن به هدفشان مشخص نکرده بودند.
-۸۴ درصد نه هدفی مشخصی داشتند و طبیعتاً نه برنامهای برای رسیدن به آن.
۱۰ سال بعد
۱۰ سال بعد، از همان دانشجویان تحقیقی به عمل آمد که مشخص شود در چه شرایطی قرار دارند:
آن دسته ۱۳درصدی که هدف داشتند، اما برنامه دقیقی نداشتند، درآمد قابل قبولی داشتند و به طور میانگین دو برابر آن ۸۴ درصد که نه هدف داشتند و نه برنامه،درآمد داشتند.
اما وضعیت آن سه درصدی که تکنیک های هدف گذاری بلد بودند یعنی هم هم هدف مشخصی داشتند و هم برنامه دقیقی برای رسیدن به آن، کاملاً متفاوت بود. آنها به طور میانگین درآمدشان ۱۰ برابر تمام همکلاسیهایشان بود.
۳ درصدی ها:
بنظر می رسد این سه درصدی ها در تمام جوامع اینگونه اند.
در هیچ رشته ای و هیچ شغلی تعداد افراد فوق موفق آن بیش از ۳ درصد از مجموع نیست.
شاید بتوان یک تفاوت عمده فوق موفقها را در داشتن یک برنامه هدفمند به سمت اهداف است.
شاید بشود پذیرفت که این جمله دقیقی است:
یا برای اهداف خودت کار می کنی و یا ابزاری می شوی برای اهداف دیگران.
سایر مزایاى هدف گذارى:
هدف گذاری علاوه بر مزایایی که گفتیم مزایای دیگری نیز دارد که تیتر وار به برخی از آنها اشاره می کنیم:
- کدام راه بهتر است؟: هدف وقتی مشخص شد. هرجا راه را کج برویم میفهمیم. تازه از بین راههای درست هم صحیح ترین را پیدا میکنیم:
وقتی هدف گذاری ام رتبه سه رقمی در کنکور است. راه بازیها و سرگرمیهای مجازی بسته می شود. در بین کلاسهای کنکور هم گزینهای را انتخاب میکنم که به رشته و هدفم بسازد. وقت بیشتر مطالعه روی دروس با ضریب ۳ یا ۴ می شود تا ضریب ۱.
وقتی هدفت ادامه تحصیل در خارج از کشور است، پیشنهاد استخدام با تعهد ۵ سال خدمت وسوسهات نمی کند. - تضاد نداریم: این یا اون؟ می دانیم چه می خواهیم . سردرگمی نداریم.
قایق از انزلی به نوشهر می رود دیگر سر از باکو در نمی آورد.
میخواهد بروم قم پس جاده چالوس رو فراموش کنم.
می خواهد رژیم بگیرد و ۲۰ کیلو وزن کم کند: قرارهای ملاقاتش را در کافی شاپ پر از بستنی و میک شیک نمی گذارد. - سرعت میدهند: در مسیر کوتاهتر به خواسته مى رسند. وقتی می دانی چه می خواهی بخری در فروشگاه مستقیم بالای سر جنس مدنظرت می روی و ازبین دو یا سه مورد یکی را انتخاب می کنی.
اما اگر در فروشگاه تازه بخواهی فکر کنی که چه می خواستی و بدون لیست خرید وارد شوی ساعتها ممکن است خریدت طول بکشد و وقتی هم که به خانه رسیدی می بینی که ای داد بیداد مایع دستشویی هم یادت رفته که بخری.
فروش مغازه افت کرده است، روی فروش یک محصول خاص تمرکز کرده است. تمام برنامه های خود را صرف رونق آن محصول می کند تا فروش بهتری را تجربه کند. اما اگر می خواست همزمان صدها جنس مغازه را تبلیغ و بازاریابی کند هرگز نتیجه مناسبی نمی گرفت. - هدفدارها اهل مماشات و سازگارند: وقت درگیرى ندارند میخواهند به هدف برسند.
این درس باید پاس بشود با نمره عالی. حالا اگر همکلاسی برای خودشیرینی در مقابل دخترهای کلاس هر روز به همه از جمله تو گیر می دهد تا دعوا درست کند و زورش را به دخترهای کلاس نشان بدهد برای من مهم نیست. دعوا را استاد ببیند سه نمره از هردو کم میکند. من نمره کامل را میخواهم. بنابر این هرگز با او وارد رقابت نمی شوم. خود شیرینی برای بچه های کلاس هدف من نیست. نمره بالا هدف من است. - ایجاد چرایی: تحمل سختى برایشان آسان است: مادرى که تا ظهر میخوابید با نوزاد ۴ ساعت هم نمیخوابد. وقتی هدفم قبولی در رشته دندانپزشکی شد قید قرارهای هفتگی، گردش با رفقا، مهمونی خونه خاله که هیچ وقت ترک نمی کردم را هم می زنم. روزی ده ساعت درس می خوانم و تست می زنم و حتی مسافرت نوروزی خارج از کشور خانواده را هم شرکت نمی کنم و در پانسیون مطالعاتی دانشگاه برای کنکور آماده می شوم.
هرکس چرایى زندگى را یافته است با هر مشکلى خواهد ساخت.
هدف به ما چرایى میدهد و این شاید از مهمترین مزایای هدف گذاری باشد.
چشم انداز:
حالا یک سئوال اساسی این است. که مبنایم برای هدف گذاری چه باشد؟
آیا برمبنای نقاط ضعفم هدف گذاری کنم یا بر پایه نقاط قوتم؟
بیشتر مردم هدف گذاری هایشان بر روی نقاط ضعفشان استوار است. بعنوان مثال می گویند:
من پدرم کارمند بوده، مادرم هم خانه دار حالا اگه من یک مغازه کوچک لباسفروشی هم بزنم کسی به من خرده نمی گیرد.
یا ارزوی مدرس شدن در سطح بین المللی را دارد ولی با خود می گوید من که انگلیسی بلد نیستم و هرگز اروپا را هم ندیده ام من بهتر است یک معلم ساده در شهرستان خودمان باشم.
باید باورهایمان تغییر کند و به آنچه آرزویش را داریم عملا و کاملا باور دست یابی داشته باشیم. مقاله راهکارهای تغییر باور به شما اطلاعات کاملی در این خصوص می دهد.
این مقاله را از اینجا بخوانید.
اما برای اینکه بدانید باید چگونه هدف گذاری کنید. دو سئوال بسیار مهم را پاسخ بدهید:
اول: در دوران بازنشستگی در ۷۰ یا ۸۰ سالگی دوست دارید چه چیزهایی داشته باشید؟
دوم: دوست دارید در آن سالها شما را تحت چه عنوانی بشناسند؟
در سئوال اول وقتی می گوییم چه چیزهایی منظورمان کاملا موارد مادی است. خانه، ماشین ، ویلا، تعداد سفرهای سالیانه و مقصد این سفرها و….
و یا اینکه می گوییم دوست دارید شما را به چه عنوانی بشناسند منظورمان مسائل معنوی است. جایگاه اجتماعی، احترام ، عنوانی که از شما یاد می گننند و مسایلی از این قیبل.
قرار است مالک یک کارخانه اتومبیل سازی شوید یا به جراحی متبحر در رشته قلب می اندیشید. می خواهید بزرگترین تولیدی کت و شلوار برای شما باشد یا به یک کشاورز با دهها هکتار مزرعه زراعی می اندیشید که صد نفر را مشغول به کار کرده است.
باید قله را ترسیم کنید و براساس آن هرسال اهدافتان را پایه ریزی کنید.
هدفتان را برمبنای این چشم انداز ترسیم کنید.
تحقیقات نشان می دهد افرادی که چشم اندازی طولانی مدت را بر می گزینند در جامعه پیشرفت بیشتری می کنند.
قانونی هست که می گوید: چشم انداز طولانی مدت تصمیم گیری کوتاه مدت را بهبود می بخشد.
هر چه بیشتر به آینده فکر کنید تصمیم بهتری در کوتاه مدت خواهید گرفت.
نگاهتان به قله باشد:
گاهی وقتی به سمت قله در حرکت هستیم گاهی مشکلات مسیر خستهمان می کند.
راه طولانی پر پیچ و خم ، سرما و خیلی از مشکلات دیگر به دردسر می اندازد مارا.
لازم است گاهی بایستیم به قله نگاه کنیم. غرور آمیز است که قرار است پرچم ما در آنجا به اهتزاز درآید. خبرنگاران و دوستان ما منتظرند تا جشن صعودمان را بگیرند.
همین مسایل به ما انگیزه می دهد سختیهای صعود را تحمل کنیم.
گاهی در دسترسی به اهداف مان هم لازم است به قله ای که ترسیم کرده ایم چشم بدوزیم.
خیال پردازی کنیم یا کتابی انگیزشی بخوانیم تا دوباره جان بگیریم برای حرکت به سمت رسیدن به آن اهداف.
لطفا صبور باشید:
زندگی ما یک شبه به این ناهمگونی نرسیده است که یک شبه هم از بین برود.
باید صبور باشیم. شاید هفتهها و چند ماه اول تغییر محسوسی به چشم نخورد اما بعداز یکسال و یا ۱۵ ماه تفاوتها نسبت به قبل از این آشکار می شود.
مهم این است که صبور باشیم و هر روز خودمان را ارزیابی کنیم و کارهایی که برایش برنامه ریزی کرده ایم که انجام دهیم تا به هدفتان برسیدم را یک روز هم رها نکنیم.
تکنیکهای هدف گذاری
روشهای زیادی برای هدف گذاری صحیح ارائه شده است. در اینجا ویژگیهایی که به نظر من نیاز ضروری هر هدف است را برای شما بیان میکنم.
مدل اسمارت (SMART):
یکی از مشهورترین مدلها و تکنیکهای هدف گذاری براساس مدل اسمارت (SMART) است.
هر حرف انگلیسی از این مدل بیانگر یک تکنیک خاص است. البته مدلی که من بر اساس آن هدف گذاری را شرح خواهم داد مدل اسمارت نیست ولی بسیار به این مدل نزدیک است.
برای همین خیلی کوتاه حروف این مدل را برای شما شرح خواهم داد:
S = خاص معین= SPECIFIC = هدف باید جزئی و خاص باشد.
M = قابل سنجش = MEASURABLE= مثلا چند کیلو وزن قرار است کم کنیم .
A = دست یافتنی = ATTAINABLE= اهداف غیر منطقی راه به جایی ندارد.
R = واقع بینانه = REALISTIC = براساس امکانات موجود.
T = زمانبندی شده = TIMELY = در چه مدت هدف محقق شود؟
جالب این است که کلمه SMART در زبان انگلیسى معناى مستقلى هم دارد و آن معنى باهوش است.
انگار کسى که اینگونه هدف گذارى میکند در واقع هوشمندانه رفتار میکند.
مدل مدنظر ما نیز اساس و بنیان اسمارت را دارد ولی کمی متفاوت است.
مدل مداومت نامی است که من آنرا انتخاب کردهام. هر حرف آن تکنیک ویژه و بومی شده مخصوص جامعه ماست. ضمن اینکه مجموع این کلمه هم مرتبط با هدف گذاری است.
گو اینکه اصل مهم بعد از هدف گذاری صحیح این است:
مداومت در پیگیری اهداف.
هدف گذاری مدل مداومت :
این مدل برمبنای :
م = مثبت بودن
د = دست یافتنی بودن
ا = اندازه گیری شده
و = وقت و حساسیت زمانی داشتن
م = مکتوب بودن
ت = تعالی و بلندمرتبه
پایه ریزی شده است که توضیح آن از نظر می گذرد:
۱-مثبت باشد:
نمی خواهم تنبل باشم. نمی خواهم مریض شوم. نمی خواهم فقیر بمانم. اینها مدل مناسبی برای هدف گذاری نیست.
تحقیقات نشان می دهد مغز ما فعلها را در ناخودآگاه خود ضبط نمی کند. ناخودآگاه الفاظ و کلمات بسیار مهم را به خاطر می سپارند. کلمات کلیدی در هدفهای بالایی چه بود؟
تنبلی – مریضی – فقر و ….. اینها در ناخودآگاه ما ضبط می شود.
پس به جای کلمات بالا از جملات مثبت استفاده کنیم:
می خواهم پرتلاش باشم. به سلامتی فکر میکنم. ثروت خواسته من است.
فعلهای باشم، می کنم، است و …. که جایی در ناخودآگاه ندارند. اما تلاش، سلامتی و ثروت جایش را در ناخودآگاه من باز میکند و من همان میشوم که در ناخوداگاهم به آن می اندیشم.
۲-دستیافتنی
مثلاً کاهش ۵۰کیلوگرم وزن در سه ماه هرچند غیرممکن نیست، اما بسیار سخت و دور از ذهن است. همان مثالهای بالا برای دستیافتنی بودن هم مثالهای مناسبی است.
۳-اندازه گیری شده:
«میخواهم کتابخوان شوم»، «به نامزدم خودم را اثبات میکنم» یا «دوست دارم لاغر شوم» هیچکدام توصیف مناسبی برای هدف ما نیست.
باید بگوییم: «هرروز ۳۰ دقیقه مطالعه خواهم کرد»، «با ترک سیگار خودم را به نامزدم ثابت میکنم»، یا «باید ۲۰کیلوگرم از وزنم را کاهش دهم».
۴-وقت و حساسیت زمانی:
یک چک بانکی حتی اگر امضا و مبلغ هم داشته باشد، اما روی تاریخش خط خورده باشد بازهم قابل پرداخت نیست.
باید دقیق بدانیم تغییر یا ایجاد عادت جدید از چهوقت شروع خواهد شد، یا تا کجا ادامه خواهد داشت.
از همین امروز، روزی ۳۰ دقیقه مطالعه خواهم کرد یا تا ۱۰ ماه آینده ۳۰کیلوگرم از وزنم را کاهش خواهم داد.
قانون پارکینسون
قانون پارکینسون میگوید: هر کاری به اندازه ای طول میکشد که برایش وقت کنار گذاشتهایم.
برای همین است که گاهی شروع به یک رژیم غذایی میکنیم، اما دو سال میگذرد و هنوز تغییری که مدنظرمان بوده، اتفاق نیفتاده است.
۵-مکتوب باشد:
برایان تریسی نویسنده کتاب «هدفها» و نیز کتاب «قورباغهات را قورت بده»میگوید: هدفی که روی کاغذ نوشته نشده باشد، خیال محض است.
برای هدف گذاری اولین قدم مکتوب کردن است.
توجیهاتی مثل اینکه: هدفم برای خودم و در ذهنم کاملاً مشخص است، قابل قبول نیست. حتماً باید مکتوب بشود.
مینویسیم که: هدف من کاهش ۳۰ کیلوگرم از اضافه وزنم است. روزی ۳۰ دقیقه باید مطالعه مفید داشته باشم و… .
۶-تعالی و بلندمرتبه :
ممکن است توجه به دست یافتنى بودن هدف، باعث شود با ترسهایمان هدف گذارى کنیم و دائم به نقاط منفى فکر کنیم که: من نمىتوانم، از عهده این مقدار بر نمى آیم و مواردى از این قبیل.
براى همین لازم بود ذکر کنم که هدف علاوه بر دست یافتنى بودن باید به مقدار زیادى جاه طلبانه، بلندپروازانه و در مسیر رشد و تعالی ما باشد.
ملاک جسارت و تعالی :
هر وقت به آن هدف فکر کردید باید در ابتدا و چندین بار قلبمان به تپش بیفتد، باید کمى استرس وارد کند و آدرنالین خونمان را بالا ببرد.
تعالی نامش بزرگ است و باید بزرگ هم در نظر گرفته شود.
براى کسى که درآمد ماهانه ش ٢ میلیون تومان است، هدف گذارى در سال اول کسب درآمد دو و نیم یا سه میلیونى جاه طلبانه نیست. شاید هدف گذارى ۵ تا ٧ میلیون تومان کمى متعالی و جاه طلبانه باشد. البته که براى او هدف گذاری رسیدن به ٢٠ میلیون در سال اول دست یافتنى نباشد.
کم کردن ١٠ کیلو وزن در یک سال هدف بلندپروازانهاى نیست، اما این عدد اگر به ٣٠ تا ۴٠ کیلو برسد هدف وسوسه انگیزیست.
نکته پایانی:
اهدافتان را که بر این تعالیم مشخص کردهاید در هر حوزه بزرگترین و مهم ترینش را انتخاب کنید و با فونت و اندازه مناسب بنویسید و در جاهایی که زیاد تردد دارید نصب کنید البته مراقب باشید که در جای عمومی نباشد و تمسخر آنهایی که به آموزش اهمیت نمی دهند شما را مایوس و دلسرد نکند.
شاید روی میز تحریر، روی یخچال، میزتوالت و داشبورد اتومیبل جاهای مناسبی باشد.
شخصیت شناسی در هدف گذاری:
شناخت تیپ شخصیتى مى تواند به ما کمک کند تا هدف گذارى ما بر اساس نقاط قوتمان صورت پذیرد.
بسته طلایی ارتباطات:
خداراشاکریم که برای نخستین بار در کشور عزیزمان این افتخار را داریم تا محصول جدید و دومهارته به حضورتان تقدیم کنیم.
مهارت شخصیت شناسی mbti و فنون ایجاد ارتباط موثر دو مهارتی است که در بسته طلایی ارتباطات به آموزش آن پرداخته ایم.
فیلم معرفی این محصول را از اینجا ببینید.
حدود ۱۱ ساعت فیلم آموزشی تدوین شده به همراه جزوات کاملا رنگی و جداگانه برای هردو مهارت این امکان را فراهم آورده است تا از یادگیری این مهارتها لذت ببرید.
برای دیدن اطلاعات تکمیلی این محصول فوق العاده از اینجا وارد شوید.
رابطه شخصیت شناسی و ارتباط موثر:
وقتی شخصیت شناسی نمی دانیم حس می کنیم بین ما و عزیزانمان در خانواده یا مشتریانمان در کسب وکار یا حتی همکار و رئیسمان یک فاصله و چاله و حفره ای عمیق است.
نه ما آنها را می فهیم و نه آنها ما را درک می کنند.
با کمک شخصیت شناسی mbti می آموزیم که علت این تفاوتها در چیست. در واقع با mbti میفهمیم که این فاصله و گودال بین ما وجود دارد. اما سئوال این است:
حالا چطور باید این گودال و فاصله را پر کنیم؟
از اینجا به بعد جای مهارت دیگری است و آن مهارت ارتباط موثر است.
در واقع گودال را با مهارت ارتباط موثر متناسب با هر تیپ شخصتی که باشد می توانیم پر کنیم.
هر کدام از این دو مهارت به تنهایی ناقص هستند. و نمی توانند تمام راهکارهای ارتباطی را برای ما آشکار کنند.
برای سفارش این محصول می توانید:
عکس
ممنونم که ما را دنبال می کنید. اثر بخش و پیروز باشید.
دیدگاهتان را بنویسید