در این اوضاع مملکت چه کنم؟
در این اوضاع مملکت چه کنم؟
مثالهایی از اوضاع مملکت
آیا من در این مقاله درصد این هستم که بگویم:
اوضاع مملکت گل و بلبل است و هیچ مشکلی نداریم؟
همه مشکلات کار بیگانگان است و هیچ مسئولی هیچ خطایی ندارد؟
قطعا پاسخ من به این مسائل خیر است.
قطعا در این اوضاع مملکت مشکلات بزرگی داریم. قطعا اوضاع مملکت وضع پرچالشی است.
اگر کسی منکر این چالشها باشد بنظرم دچار خوشبینی احمقانه است.
اما مطلبی که می خواهم بگویم این است:
در این اوضاع مملکت باید چه کرد؟ چطور از این نا امیدی و رخوت می شود بیرون آمد؟
چطور می تونم سرمایه کمتری از دست بدم؟ چطور می تونم پس انداز بیشتری داشته باشم؟
چطور می توانم در همین اوضاع مملکت برای کسب و کار و خانواده ام مفید باشم؟
هدف این مقاله پاسخ به این سئوالات است.
در این مقاله به شما 5 قدم اساسی برای تغییر این اوضاع مملکت ارائه می کنم. با رعایت این 5 نکته می توانیم در این چالش بوجود آمده در کشورمان، نه تنها پسرفت نداشته باشیم بلکه با قدرت بیشتری به سمت پیشرفت و موفقیت حرکت کنیم.
چرا در این اوضاع مملکت حس ناامیدی دارم؟
گرونی بیداد می کنه و من هر روز دارم فقیرتر میشم.
بی لیاقتی مسئولین باعث شده من وضعم بد بشه.
دلار سه برابر شده من دیگه بدبخت می شم.
سکه هر روز قیمتش بالا میره و میدونم ما رو نابود می کنه.
بحران آب قطعا همه مون رو از بین می بره و من هیچ کاری نمی تونم بکنم.
بلبشو و شلوغی همه جا رو گرفته و امنیت هم از بین میره.
برم حقم رو از کی بگیرم؟
چرا وقتی یک چالشی بوجود میاد ذهن ما تا این حد منفی طلب میشه؟
علل گرایش به منفی در این اوضاع مملکت:
وقتی کارنامه فرزندتان، خودتان، خواهر یا برادرتان را می بینید که دارای نمرات زیر است، کدام نمره توجه شما را بیشتر به خود جلب می کند؟
سه نمره 18، دو نمره 16 و یک نمره تجدیدی 8
به کدام بیشتر توجه می کنید؟
اگر به نمره تجدیدی بیشتر توجه کردید نگران نباشید، اغلب مردم بیشترین توجه شان به همان نمره تجدیدی است.
تحقیق دانشگاه دوک:
دانشگاه دوک تحقیقی را انجام داد. آنها در گروه های مختلف خبرهای منفی را به شایعه پخش می کردند و روز بعد در میان همان جمع با شور و حرارت بیشتر خبر منفی دیروز را تکذیب می کردند.
نتایج عجیبی داشت این تحقیق:
تنها 16 درصد از مردم تکذیب خبر منفی را باور کردند و هنوز 84 درصد به خبر منفی معتقد بودند.
چرا تا این حد به اخبار منفی علاقه داریم؟
چه عاملی باعث می شود خاطرات منفی را با جزئیات بیشتر به حافظه بسپریم؟
اگر از ما بخواهند یک خاطره خوب و یک خاطره بد تعریف کنیم. اغلب در بیان خاطره بد استاد تریم.
این مسئله ریشه در کارکرد مغز ما دارد. مغز ما به منفی سریع واکنش نشان می دهد.
آشنایی با مکانیزم مغز
بعضی ها گمان می کنند که وظیفه مغز “رشد و پیشرفت” ماست. در حالیکه اینگونه نیست.
مهمترین وظیفه مغز ما: بقاء، موجودیت و زنده ماندن ماست.
وقتی زخم کوچکی بر می داریم محل زخم به شدت می سوزد و درد می کند. چرا؟
برای اینکه به ما بفهماند مشکلی پیش آمده و باید به آن رسیدگی کنیم. اصلا مکانیزم درد در سیستم عصبی بدن بر همین مبناست. تا به مشکل پیش آمده رسیدگی کنیم و خودمان را حفظ کنیم تا نمیریم و زنده بمانیم.
اگر قرار بود درد نکشیم و به این مشکل توجه نکنیم ممکن بود با کوچکترین زخمی تمام خون بدن از ما خارج شود و اهمیت ندهیم و بمیریم.
اما این مسئله ریشه کهن تری نیز دارد:
اجداد غار نشین ما با تهدیدات روزمره زیادی روبرو بودند. شکارچیانی از دایناسورها گرفته تا حیوانات درنده و خزنده و حتی بلایای ساده طبیعی مثل سیل، بارندگی و …. جان آنها را به راحتی تهدید می کرد.
وقتی چیزی لای بوته ای تکان می خورد و یک شی طناب شکلی آن لابه لا دیده می شد، باید بنا را می گذاشتند که مار است. سریع فرار کنند. تا خورده نشوند.
اگر می خواستند بنا را بگذارند که ایشالله دم گوسفند است تا الان از نسل بشر کسی باقی نمانده بود.
در مقاله ای با عنوان آشنایی با مغزهای سه گانه به توضیح نحو عملکرد مغز پرداخته ام که می توانید از اینجا به رایگان بخوانید.
پس وقتی کارنامه با 5 نمره خوب و یک تجدیدی را هم میبینمی همین مکانیزم عمل می کند.
سریع رسیدگی کن، یک مشکلی پیش آمده. نکنه بمیری. بلند شو داد بزن یک کاری بکن.
ظاهر ا تمام لوازم دوران غارنشینی تغییر کرده و دیگر ما آن زندگی انسانهای غار نشین را نداریم. ولی این منفی گرایی دست از سر ما برنمی دارد و در همه جا خودش را تحمیل می کند.
منفی گرایی مغز در این اوضاع مملکت:
دلار گران شده، اخبار منفی و بلبشویی همه جا پر شده. مغز واکنشش چیست؟
بلند شو یه کاری بکن . نکنه بمیری. نکنه بقاء به خطر افتاده . سریع یک واکنش نشان بده.
واکنش چیه؟
فحش بده به این، بنداز گردن اون، به همه بد و بیراه بگو. چرا ؟
چون مغزت دست از سرت بردارد. بگوید: آخیش یک کاری کرد. حالا شاید دیرتر بمیرم.
اما آیا این واکنشها معقول و درست است؟ آیا در حفظ بقاء ما کمک کننده است؟
این واکنشها درست شبیه آن است که وقتی دچار درد و خونریزی شدیم به وسیله ای که باعث خونریزی شده فحش بدهیم. آیا با اینکار مشکل حل می شود؟ قطعا خیر . خونریزی ادامه دارد.
یا وقتی ماری لای بوته تکان خورد شروع کنیم به فریاد کشیدن. یا فحش دادن به مار. یا بد و بیراه گفتن به جنگل. نهایتا هم شکار مار می شویم.
اینها واکنش هستند اما واکنش موثری نیستند. واکنشی نیستند که به بقاء ما کمک کند.
در موارد اینگونه ای باید به این سئوال پاسخ دهیم:
در این چالش پیش آمده بهترین کاری که باید انجام بدهم چیست؟
بستن زخم، فرار از مار.
پس باید در این اوضاع مملکت چه کنیم؟ چه واکنشی نشان دهیم؟
حالا باید در این اوضاع مملکت چه کنیم؟
اولین نکته پذیرش وضع موجود است:
وقتی بیماری مبتلا به بیماری صعب العلاج می شود اولین واکنش آنها که ضعیف ترند این است: اول می گویند: چرا من؟ تقصیر کیه که من بیمار شدم؟
بعدهم نوبت مرحله انکار است. یعنی حس ناامیدی و از بین رفتن تمام وجودشان را می گیرد. و حاضر نیستند اقدامی برای درمان انجام دهند.
تحقیقات نشان می دهد افرادی که بیماری را می پذیرند و به درمان متمرکز می شوند موفقیتهای بسیاری در درمان و ریشه کن کردن آن دارند.
بر اساس بررسيهاي علمي سيستم دفاعي بدن افراد به ويژه در بيماريهايي مانند سرطان تا حد زيادي متاثر از عملكرد روان و خلق و خوي افراد است و براي مثال استرس و اضطراب تا حد زيادي باعث پايين آمدن مقاومت دفاعي بدن در برابر بيماري و افزايش آن ميشود.
سه برابر درمان موفقیت بیشتر دارند افرادی که به این سئوالات در بیماریشان اینگونه پاسخ می دهند:
- آیا وضع موجود برای من عالی است؟ قطعا خیر.
- آیا من باید الکی خوش باشم و فقط بخندم؟ قطعا خیر.
آیا من بیمارم؟ بله - آیا بیماری سختی دارم؟ بله
- آیا باید زانوی غم بغل بگیرم؟ قطعا خیر.
- آیا باید اخبار مرگ و میر ناشی از بیماری را بخوانم؟ قطعا خیر.
- آیا باید به درمان بپردازم و روحیه پرنشاطم را حفظ کنم؟ قطعا بله.
و بهترین سوال این بیماران از خودشان باید این باشد:
الان بهترین کاری که به درمان و سلامتم کمک می کند چیست؟
پذیرش اوضاع مملکت:
آیا وضع مملکت خوبه ؟ قطعا خیر. آیا باید فقط الکی خوش بین باشم؟ قطعا خیر.
از آن طرف: آیا فقط باید به همه بد و بیراه بگویم؟ قطعا خیر. آیا باید به راهکارهای منطقی خروج از این چالش و اوضاع مملکت متمرکز باشم؟ قطعا بله.
و بهترین سئوالی که باید از خودمان در این شرایط بپرسیم اینن است:
بهترین قدمی که باید برای تغییر زندگی خودم بردارم کدام است؟
حالا با این مقدمه نسبتا طولانی لازم است به قولی که اول مقاله دادم عمل کنم.
5 گام و اقدام مناسب که می تواند شرایط و اوضاع مملکت را برای ما و خانواده مان بهتر کند را بیان می کنم.
این گامها صرفا در حوزه شخصی و خانواده است. هرچند با الگو برداری صحیح از این قدمها می توان آنها را در حوزه کسب و کارمان هم بکار ببندیم.
اول: پذیرش مسئولیت خودم در این اوضاع مملکت:
دلار گران شده؟ بله شده. گرانی هست؟ بله هست.
تقصیر کیه؟ پس این مسئولین دارند چه کار میکنند؟ چرا فکر مردم نیستند؟
این سوالها سئوالات درستی نیست. چرا درست نیست؟ چون کمکی به بهبودی وضع فعلی من نمی کند.
مثل بیماری که در مرحله چرا من است؟ یا در مرحله انکار است؟ این سوالها به درمانش هیچ کمکی که نمی کند هیچ بلکه درمان را به عقب هم می اندازد.
عزیزان اشتباه نشود، من نمی خواهم بگویم که مسئول مقصر نداریم. بله زیاد هم داریم.
نمی خواهم بگویم شرایط گل و بلبل است. بلکه شرایط بد است. ولی تمرکز گذاشتن در جایی که اختیار عمل نداریم عاقلانه نیست.
مثل شکایت از جنگل است که مار اینجا چه می کند؟ چرا بین این همه انسان آمده جلوی غار من؟
همانگونه که این سئوالات کمکی به او نمی کند. دنبال مقصر گرانی دلار و خودرو رفتن هم کمکی به حال امروز من و شما نمی کند.
سئوال درست را از خودم بپرسم:
در این اوضاع مملکت من باید چه کنم؟
نقش من در بهبود شرایط خودم چیست؟
من اگر چه می کردم اوضام بهتر بود؟
سوالی مهم برای بستن راه بهانه در این اوضاع مملکت:
سئوال مهمی که کمک می کند کمی از بهانه گیری و به عالم و آدم بد و بیراه گفتن فاصله بگیریم این است:
آیا در همین اوضاع مملکت هستند افرادی که در آمدشان از طریق مشروع و قانونی نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش هم یافته است؟
آیا افرادی باهمین درآمد من هستند که انقدر مثل خانواده ما در تنگنا و غر زدن نباشند؟
قطعا بله هستند. افرادی زیادی را می شناسم که بی توجه به اخبار منفی در اوضاع مملکت در حال رشد صعودی در کسب و کارهایشان هستند.
نمی گویم اصلا خبری از گرانی ندارند. بلکه می گویم توجه به اخبار منفی ندارند.
در جمع عده ای از کار آفرینان در همین روزها حاضر بودم:
با اینکه تجارت با دلار هم داشتند و به قولی با ریال در می اوردند ولی با دلار خرج می کردند.
(یعنی خیلی در این اوضاع مملکت متضرر شده بودند) اما اصلا اهل غر و شکایت از زمین و زمان نبودند.
باهم مشورت می کردند که الان باید چه کنیم؟ چه استراتژی جدیدی اتخاذ کنیم؟
حتی اگر یک نفر هم پیدا شود که اهل غر زدن نباشد و دائم به فکر بهتر شدن اوضاع خود باشد و به روی داشته های و تواناییهایش تمرکز کند و تمرکزش را از اخبار منفی بردارد هم کافیست که مطمن شویم غر زدنهای ما بیشتر ناشی از بهانه است.
پس اولین قدم این است:
شرایط موجود بد است. اما من میپذیرم که حتی در این شرایط هم می شود به بهبود زندگی ام امیدوار بود. و هر روز از خودم می پرسم:
بهترین کاری که باید در این اوضاع مملکت انجام دهم چیست؟
در مقاله ای رایگان با نام بهانه چیست؟ و چطور بهانه گیر نباشیم به راهکارهای رهایی از بهانه پرداخته ام. می توانید از اینجا به رایگان مطالعه کنید.
در اوضاع مملکت تا خودم تغییر نکنم خبر از تغییر مملکت نیست:
راننده ای که فحش می داد و ممنوع می رفت
چند روز پیش بود که راننده ای مرا از دفترم در ستارخان تهران به سمت شرکتی که در آن مشاور آموزشم در میدان آرژانتین می برد.
در خیابان صادقی بودیم که ترافیک سنگینی شد. ایشان هم خیلی شیک پیچیید تو مسیر راننده هایی که از مقابل می آمدند و ممنوع از ترافیک گذشت و کلی هم قیافه آدمهای زرنگ را گرفته بود و بنظرم منتظر تشکر من از خودش بود که دیدی از ترافیک نجاتت دادم.
در این فکر بودم که مستقیم خطایش را یاد آور شوم. و یا در قسمت نظرات آن شرکت حمل ونقل نظرم را بنویسم که یک دفعه رادیو شروع به پخش سخنان یکی از مسئولین کرد.
راننده عزیز هم طبق روال خیلی از ماها در این روزها:
با بد اخلاقی پیچ رادیو را کم کرد و گفت: بسه دیگه خسته نشدید انقدر دروغ می گید. همه تون دزدید و خون مردم رو کردید تو شیشه . ما چیمون از ژاپنیا کمتره؟ کشورشون از ما با آمریکا بیشتر جنگ داشت و نابود شد ولی همه شون ثروتمند شدن الان.
بعد هم به من نگاه کرد تا یک تایید هم از من بگیره.
بهش گفتم: دوست عزیز وقتی من در حد 5 دقیقه تحمل ترافیک به هموطنانم رحم نمی کنم و حقش را با ورود ممنوع رفتن ضایع می کنم. چطور توقع دارید ازمن که وقتی مسئول شدم در مواجهه با تخلفاتی که منفعت بسیار بیشتری دارد تقوا به خرج بدهم؟
دوست خوبم از کره ماه که برای این مملکت مسئول وارد نکردند. همه تحصیلکرده های همین مملکت هستند. ولی خوب تغییر خوبه، اصلاحات خوبه، به شرطی که از دیگری شروع بشه.
تا وقتی به این نتیجه نرسیم تا ما خودمان اصلاح نشویم در نهایت کشور اصلاح نخواهد شد وضعمان به همین منوال است.
سر و ته به اوضاع مملکت دیگران نگاه نکنیم:
به آن دوست راننده گفتم: ژاپن اول پیشرفت نکرد بعد مردمانش اهل تلاش و قانونمداری شوند. بلکه اول مردم اهل تلاش و کار بیشتر شدند بعد ژاپن پیشرفت کرد.
الان هم در خصوص افراد موفق و کارآفرینان کشورمان همین را می گویم:
گمان ما بر این است که آنها چون الان پولدارند و وضعشان خوب است انقدر ریلکس و راحتند. در این چالشهای اقتصادی هم ژست آدمها غرنزن و مودب را می گیرند.
خیر این فکر اشتباهی است. آنها اول آدمهای پرکار، مودب، مثبت و غیر غرزنی بودند که این عادتهای فوق لعااده به تدریج بین آنها و سایر افراد معمولی فاصله انداخت ه است. هروز این رفتارهایشان به توسعه ارتباطاتتشان انجامدیه است و هرروز به ثروت و موفقیتشان هم افزوده شده است.
ما چون دنبال توجیهی برای وضع بد امروزمان هستیم عادت کرده ایم که سر و ته به مسائل نگاه کنیم.
عادت کرده ایم جوری نگاه کنیم که مشکلات گردن دیگران بیفتد. و ما بتوانیم خیلی شیک فقط فحش بدهیم و دیگران را مسئول وضع فعلیمان معرفی کنیم.
ای کاش این آیه از قران کریم را با طلا می نوشتیم و میگذاشتیم در جلوی دیدگانمان:
…. إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ … ﴿الرعد، 11﴾
… یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد تا آنکه آنان (ابتدا) خود را تغییر دهند (بعد برکت خدا به تغییر اوضاعشان اضافه می شود)….
هیچ تغییر در وضع زندگیمان ایجاد نمی شود اگر از خودمان برای تغییر شروع نکنیم.
دوم : اصللاح ذهن در این اوضاع مملکت:
حالا که وضع موجود را براساس واقعیت پذیرفتیم نوبت مرحله دوم اقداماتمان است.
و آن هم اصلاح ذهنیتمان از مدل تغییر دیگران به تغییر از خودمان است.
تفاوت ذهنیت یک کارآفرین موفق با افراد معمولی جامعه این است:
ذهنیت افراد معمولی غالبا اینگونه است:
کی این مملکت می خواد درست بشه؟ ای خدا یه تیر غیب برسون. شاید خارجیا بیان بهتر بشه. این مسولا عوض بشن دیگه همه چی حل میشه. یعنی تغییر از بیرون شروع می شود.
من خوبم و نیازی به تغییر ندارم. این جامعه و مسولان هستند که باید خود را عوض کنند.
اما ذهنیت و طرز فکر یک کارآفرین و حرفه ای اینگونه است:
آنها تمرکزشان بر روی خودشان و کارهایی است که روی آن احاطه دارند. و نه کارهایی که از حوزه اختیار آنها خارج است.
در این چالش اقتصادی چه کاری کنم برای کسب و کارم بهتر است؟
و دریک جمله:
در این اوضاع مملکت سئوالاتمان را عوض کنیم تا زندگیمان عوض شود:
یعنی چگونه سوالاتم را عوض کنم؟
محور سوالات باید خودمان باشیم. تغییر از خودم نه از دیگری.
من چه کنم دراین اوضاع مملکت؟ رفتارهای من چه تاثیری در روند بهم ریختگی اقتصادی و رفاهی زندگیم دارد؟ اگر کدام کار را نمی کردم الان اوضایم بهتر بود؟
سئوالاتی بپرسیم که با پاسخ به آنها بتوانیم روی آن تغییر ایجاد کنیم. نه سئوالاتی که هیچ نقشی در تغییر آن نداریم.
سوم: روزه رسانه ای و فاصله منفی ها :
اما سومین گام، یک گام اساسی و بسیار مهم است:
بعنوان کسی که دو سال سردبیر روزنامه بودم و 7 سال هم مدیر مسئول یک پایگاه خبری تحلیلی بوده و هستم می گویم:
مهمترین مشکل رسانه ها این است (چه داخلی و چه خارجی) که: اخبار جهت دار و هدایت شده منفی در اختیار ما قرار می دهند.
دارن هاردی در کتاب اثر مرکب خود جمله زیبایی دارد. او می گوید :
باید رژیم رسانه ای بگیریم.
درست هم می گوید. اخبار منفی تمامی ندارند. صاحبان غولهای رسانه ای بخوبی از عملکرد منفی پسند ذهن و مغز ما آگاهند و هر روز بهانه ای برای ترغیب ذهن منفی پسند ما درست می کنند.
پیشنهاد مشخص من برای رژیم رسانه ای انجام موارد زیر است:
- کانالها و پیجهایی را دنبال کنم که مستقیم (نه غیر مستقیم) به شغلم مربوط است. (غیر مستقیم یعنی اینکه من در یک کانال خبری عام هستم که گاهی اخباری از شغل من هم ارائه می دهد.)
فقط در یک یا دو کانال مستقیم مربوط به خودمان عضو باشیم. آن هم با حداقل اخبار منفی. مثلا کانال و سایت شوراآنلاین برای کارمندان شهرداری یا کانال ناشران برای کتابفروشان، نویسندگان و اهالی چاپ. - تلویزیون در کمترین میزان خودش: حتی المقدور فیلمهای سینمایی را هم بصورت ضبط شده و دی وی دی در خانه تماشا کنیم.
- فیلمهای طنز در سینما و یا تئاترهای فاخر در سالن تئاتر دنبال شود.
- عضویت در یک یا دو کانال و صفحه انگیزشی علمی و نه صرف انگیزش بدون علم و عمل و ترجیحا از اساتید مثبت گرای شناخته شده.
- فاصله گرفتن از افراد منفی: اگر افراد منفی را نمی توانید از خودتان دور کنید، مثلا در خانواده هستند یا همکاران شما هستند نگران نباشید از این ترفند استفاده کنید:
هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای
من درمیان جمع و دلم جای دیگر است.
یک هدفون داشتته باشید و در گوشی موبایل خود پر از فایلهای آموزشی و انگیزشی کنید . هربار که منفی ها شروع کردند بگید : آخ آخ بخشید من باید یک فایلی رو گوش بدم.
چهارم: اقتصاد خانواده در این اوضاع مملکت:
چقدر روی دخل و خرج منزلتان مسلط هستید.
آیا می دانید در این اوضاع مملکت ماه گذشته چقدر خرید سوپر مارکتی داشتید؟ ِآیا از رقم قبضهای موبایل، اینترنت، آب و برق و … اطلاع دقیقی دارید؟ ایا می دانید چقدر در ماه هزینه رفت و آمد می کنید؟ آیا دفترچه یا اپلیکیشن ثبت هزینه ها دارید؟
یا جزء افرادی هستید که وقتی موجودی کارتتان تمام شد تازه متوجه خطر می شوید.
باید تغییر را از مخارج منزلمان شروع کنیم.
در این اوضاع مملکت مارشملوهاتون رو زود نخورید:
تحقیقی انجام شده است که آن را با نام مارشملو می شناسیند. مارشملو همان شیرینی های نرم و باریک است که اخیرا در کشور ما هم زیاد به چشم می خورد.
از بچه های سه تا پنج ساله خواستند که در اتاق دقایقی تنها بمانند، مربی به آنها یک مارشملو می داد و می گفت اگر بتوانند تا لحظه برگشت او این مارشملو را نخورند یک مارشملو دیگر هم جایزه می گیرند.
15 دقیقه این کودکان خردسال تنها ماندند و برای آن سن و سال این زمان و آن مارشملوی خوشمزه مبارزه سخت و طولانی است.
عکس العمال این بچه ها فوق العاده زیبا و بعضا خنده دار است که می توانید در فیلم زیر ببیند.
اما در نهایت عده ای موفق و عده ای هم ناموفقند. موفقها هم جایزه خود را می گیزند.
15 سال بعد این بچه ها را دوبار رصد کردند.
نتیجه باورکردنی نبود: آنها که برای نخوردن مارشملو مقاومت کرده بودند تقریبا در همه چیز از گروه دیگر جلوتر بودند. در درس، ثروت، شغل و همه چیز بهتر از گروه دیگر بودند.
حالا سخنی من این است که چقدر توانایی داریم که در برابر خوردن مارشملوهای زندگی مقاومت کنیم.
پرهیز از خریدهای اضافی، شامهای متوالهی بیرون، لباسی که الان نیازم نیست. کاهش روزهای سفر سالیانه و….. بخشی از مارشملوهایی است که می توانیم عملکرده بهتری بر روی آنها داشته باشیم. فیلم تحقیق مارشملو را از اینجا ببینید.
چطور در این اوضاع مملکت مارشملو خور نباشم؟
سه پیشنهاد اساسی برای اقتصاد در خانواده دارم کته باید آن را رعایت کنیم.
با همین سه کار می توان امیدوار بود بخش زیادی از مارشملو خورها فاصله بگیریم.
همین سه کار بسیار ساده باعث نتایج بسیار بزرگی در پس انداز و کنترل مخارجمان خواهد شد:
- کارت بانک ممنوع
- پاکت بودجه بندی و یادداشت
- لیست خرید قبل از اقدام به خرید
در این اوضاع مملکت کارت بانکی ممنوع:
یکی از آفتهای واریز حقوق و یا خرید مشتر ی به کارتهای بانکی این است که دخل و خرج از دست خیلی ها در رفته است.
برخی افراد تصور می کنند که کارت جادویی در اختیار دارند . این قدر کارت می کشند که همه موجودی شان همان اوایل ماه تمام می شود.
طبیعی است که راهکار این استکه : از تکنولوژی کارت بانکی به همان مدل سنتی برگردیم.
لطفا مبلغ خرجی ماه را نقدا از بانک دریافت کنید. باید ببینیم که هر لحظه دارد از پول ملموس و کاغذی که داریم کم می شود.
تحقیقات عصب شناسان (نوروساینس) نشان می دهد که خرج می کنیم عصبهای درد تحریک می شوند یعنی خرج کردن دردناک است. و البته وقتی با کارت خرید می کنیم چون پول واقعی را نمی بینیم این درد کمتر است. پس تا جایی که می شود باید نقدی خرید کنیم.
در این اوضاع مملکت دفتر و پاکت بودجه داشته باشیم:
پول را که نقدی از بانک گرفتید باید داخل پاکتهای بودجه بگذارید.
به این شکل که بسته به سرفصلهای مخارچ منزلتان یک عدد پاکت نامه (پاکت ملخی) تهیه کنید و مقدار مورد نیاز را داخل آن پاکت بگذارید و نام سرفصل خرجی را هم روی پاکت بنویسید:
مثلا یک پاکت می شود پاکت سرفصل خرید از سوپر مارکتی: 400 هزارتومان هم داخل آن پول نقد می گذاریم.
پاکت بعدی: خرید میوه: 200 هزارتومان هم داخل آن پاکت می گذاریم و همینطور سایر سرفصلهای اصلی.
یادمان نرود یک پاکت را هم با رنگ قرمز و علامت ورود ممنوع روی آن رسم کنیم و بنویسیم: پس انداز غیر قابل برداشت این ماه. در پایان ماه هم هم محتوای این پاکت و هم محتوای سایر پاکتهایی که از آن اضافه ماند را به حساب پس اندازی که از آن عابر بانک نداریم منتقل می کنیم. زیرا داشتن عابر بانک ممکن است ما روا وسوسه کند از آن برداست کنیم.
دفتر یادداشت:
باید ریز به ریز خرید روزانه خود را یادداشت کنیم.
مربی المپیک شوید:
می دانید چرا دست مزد مربیانی که در المپیک بهترین نتیجه ها را می گیرند انقدر بالاست.
آنها کسانی هستند که از چندین سال قبل ورزشکارانشان را برای المپیک زیر نظر می گیرند. همه چیز را ثبت می کنند.
واکنش ورزشکار به تمرینات، وزن هر روزش را، تعداد دفعات تمرین. ساعت خواب آنها را . میزان کالری مصرفی در روز. حتی میزان نوشیدنی که باید مصرف شود. همه و همه را ثبت و یادداشت و بعد تجزیه تحلیل می کنند.
می خواهید شما هم در این اوضاع مملکت موفق شوید؟ خوب لطفا شما هم اهل نوشتن شوید.
بدون رژیم، لاغر شوید:
در تحقیقی به عده ای از کسانی که می خواستند لاغر شود گفته شد دو هفته دیگر مراجعه کنند و به دسته دیگر گفته شد دو هفته دیگر بیایند ولی باید هرروز میزان کالری مصرفی خود را یادداشت کنند. مثلا بنویسند: صبح شنبه : یک لیوان شیر 70 کالری ، 100 گرم نان 200 کالری و ….
دو هفته بعد وقتی دو گروه مراجعه کردند، میزان کاهش وزن گروهی که فقط یادداشت کرده بود یک کیلوگرم بیشتر از گروه اولی بود. یعنی کاهش وزن بدون رژیم غذایی اتفاق افتاده بود.
باید ریز مخارج خود را یادداشت کنیم. حتی از قیمت نان 1000تومانی هم نباید غافل شد.
همین کار بظاهر کوچک نظم بزرگ و کاهش چشمگیری در هزینه های جاری خانوار ایجاد می کند.
لطفا با لیست وارد شوید:
کار سومی که باید انجام دهیم این است. قبل از ورود به فروشگاه برای خرید حتما لیست خریدی که برای آن به فروشگاه می رویم را از قبل آماده کرده باشیم.
تحقیقات بازار عصبی نشان می دهد. بیش از 70 درصد خریدها ناشی از تحریک مغز احساسی است.
انسانها ابتدا احساسی تصمیم میگریند و خرید می کنند و بعد سعی می کنند توجیهی منطقی برای آن بسازند.
از یک سیگاری وقتی می خواهی که بخاطر سلامتیش سیگار نکشد می گوید:
پدربزرگ من 108 سال سن دارد و هنوز سیگار می کشد.
برای همین با لیست خرید وارد فروشگاه شوید و لطفا با یک تخمین ریالی به همان اندازه خرید پول همراه ببرید.
اگر خریدی یادم رفته بود و آنجا دیدم یادم افتاد چه کنم؟ چون پول همراهم نیست؟
اشکال ندارد بار دیگر به آن خرید بروی بهتر است که پول زیاد همراه ببری و توسط مغز احساسی تحریک به خرید غیرضروزی شوید.
پنجم: معجزه آموزش در حیطه تخصصی در این اوضاع مملکت:
امروز میانگین مطالعه در کشور ما معکوس آمار جهانی است.
بطور میانگین هر نفر در دنیا 5 کتاب در سال می خواند اما این روند در کشور ما متاسفانه معکوس است یعنی هر ایرانی هر 5 سال فقط 1 کتاب می خواند.
این آمار نگران کننده روی دیگری هم دارد. شما می توانید با ایجاد عادت صحیح مطالعه در خود به تدریج فاصله خود را از رقیبانتان بیشتر و بیشتر کنید.
فقط روزی 20 دقیقه مطالعه و یا گوش کردن فایل آموزشی البته بصورت منظم در حیطه تخصصی و مهارتهای خانوادگی در سال نزدیک به 15 جلد کتاب می شود.
بعد از سه سال انگار یک لیسانس در حوزه کاری و خانوادگی گرفته اید و مگر می شود با افرادی که چنین عادتی ندارند یکسان و در شرایط مساوی یا بدتر باشید؟
جمع بندی مقاله اوضاع مملکت:
اول مقدمه ای در خصوص علل گرایش به اخبار منفی بیان شد. و در آن کمی با نحوه کارکرد مغز و عاشق حفظ بقا بودن او آشنا شدیم.
بعد از آن 5 گام عملی برای بهتر شدن اوضاع خانواده مان در این اوضاع مملکت بیان کردیم:
- پذیرش مسئولیت از جانب خودم
- اصلاح ذهنی:
- رژیم رسانه ای و راهکارهای آن
- اقتصاد خانواده: فقط پول نقد و عابر بانک ممنوع، پاکتهای بودجه و دفتر یادداشت، لیست خرید.
- آموزش در حیطه تخصصی و مهارتهای خانوادگی.
سخن آخر:
یادمان باشد حتی اگر صد بار دیگر این مقاله را بخوانیم در این اوضاع مملکت هیچ اتفاقی در زندگی مان نمی افتد. تا وقتی که به گامهای آن عمل نکنیم در همان جای سابق ایستاده ایم.
لطفا بعنوان اولین اقدام با ارسال این مطلب به سایر عزیزانی که دوستشان دارید د ر پیشرفت آنها سهیم شوید.
اثرات خیرخواهی برای دیگران معجزه ای دارد که اگر بی منت و بی توقع انجام شود خیلی زود جایش را در زندگی ما باز می کند.
ممنونم که مارا دنبال می کنید اثر بخش و پیروز باشید.
دیدگاهتان را بنویسید